مردها کاين گريه در فقدان همســــــــر مي کنند
بعد مرگ همســـــــر خود ، خاک بر سر مي کنند !
خاک گورش را به کيسه ، سوي منزل مـــي برند !
دشت داغ سينــه ي خـــــود ، لاله پرور مي کنند
چون مجانين ! خيره بر ديوار و بر در مــي شوند
خاک زير پاي خود ، از گريه ، هــــي ! تر مي کنند
روز و شب با عکــس او ، پيوسته صحبت مي کنند
ديده را از خون دل ، درياي احمـــــر مــــي کنند !
در ميان گريه هاشان ، يک نظر ! با قصد خيـــــر !!
بر رخ ناهيـد و مينـــــا و صنــــــوبر مي کنند !
بعدِ چنـــدي کز وفات جانگــــــداز ! او گذشـــت
بابت تسليّت خــود ! فکـــر ديگـــــر مـــي کنند
دلبري چون قرص ماه و خوشگل و کم سن و سال
جانشيـــــن بي بديل يار و همســــــر مي کنند
کــج نينديشيد !! فکــر همســــــر ديگر نيَند !
از براي بچه هاشان ، فکر مـــادر مـــي کنند !!
*******************